loading...

همیشه بهار🌱

بازدید : 491
جمعه 15 آبان 1399 زمان : 20:39

ما توکل این عمر بیست و چندسالمون جز۳-۴ بار کسی بهمون نگفته بود دماغتو کجا عمل کردی؟ دکترت کیه؟ چه خوب و کوتاهه فقط کاشکی این قسمت هم لیزر می‌کرد جاش نمی‌موند(اشاره به جای بخیه روی بینی مبارک) خلاصه ما عین خر تی تاپ داده ذوق می‌کردیم‌ها ولی هی از نی پیچ حلقوممون صدا در میاوردیم که نه بابا مرسی لطف دارید این دماغ ما شکسته، حاصل بازی بچگیه و این قسمت بالای تیغه بینی که مشاهده میفرمایید که یکم پهن تره بخاطر همینه. بعد از دوتا عمل رو استخون وامونده تو اوج بچگی تازه اینه و الا قرار بود کعنهو دماغ خواهر عزیز امبر هرد باشه.
سرتونو درد نیارم، یه روز با خانوم والده ننه خانوم جانم (آخ چه ذوقی میکنم از بکار بردن این کلمه در خفا) رفتیم آزمایشگاه خین و خین ریزی راه بندازیم و چک کنیم خبرمرگمون ببینیم دوشواری ای، چیزی داریم که انقد سرمون گیج میده؟ غده مده(تومور ما ایرانیا یا کنسر شما خارجیا) نباشه تو کله امون. هلک و هلک رفتیم تو قسمت خون گیری یهو یادم اومد‌‌‌ای دل غافل سرمان داره گیج و ویج میره، خین از هر دو دست گرفتن و دیگه خینی برامان نمانده، دختره ترسیده بود که الان جون به عزرائیل میدم تا اینکه آقای دکتر شخص شخیصشون تشریف آوردن و گفتن تورا چه شده‌‌‌ای بالام جان؟ مامان فرمودن فوشارش افتاده و خین به دستان بی جانش نمیاد ....
یهو اقای دکتر مشغول به بررسی شدن و سوزن به رگ دست ما فرو کرد و فرمودن قندتان افتاده و منم لبخندی زدم و گفتم می‌دونم این دست راستم همیشه همینه، خونش از اون کمتره. دکتر نیشش بسته شد و یالعجب گویان مشغول خونگیری گشت . یهو رو یه ما گفت شما دماغتونو کجا عمل کردید؟ ایندفه چنان نیشخند تمساحی زدم که تا دندون عقلم فکر کم معلوم شد اومدم گفتم آآی(آقای وقتی غلیظ صحبت می‌کنیم) دکتر من بینیم شکسته، این هنر دست خودمه، بعد از دو جراحی البته. گفت شما نه دخترم، مامان رو عرض کردم، تو نطفه خفه شدم اون لحظه بعد رو به مامانم گفت خانم بینیتون خیلی شیک و قلمی‌و با کلاسه واقعا طبیعی عمل شده. من خانمم این سبک بینی‌ها دوست داره عمل کنه. ممکنه بگید کجا عمل کردید؟ گلومو پر از باد کردم گفتم این یکی فابریک همینه آقای دکتر، هنر خانوادگیه. دیدم ننه جان خانم چشم غره رفت. فرار رو بر قرار ترجیه دادیم و دکتر لبخندی با قیافه‌ی کنفت زده اش زد و برای خالی نبودن عریضه گفت: دخترم، ترسیدی فشارت افتاده برا همین خون نمیومد، حالا هرچی من میخوام بگم بابا والا بالله بخدا من نترسیدم اثرات هیجده ساعت گشنگی و تشنگیه نمیشد و حیارا پیشه کردیم و دهان مبارک را بسته نکه داشتیم. با مامان تشکر کردیم و از آن اتاقک خفه بیرون آمدیم. تا یک هفته سوژه من و آقای پدر همین بود هی میگفتیم خانم بینیتون واقعا شیک و با کلاسه یکم به ما محل بدین.
خداشاهده من نترسیدم. فقط دلم ضعف میرفت برا یه لقمه نون که تا رسیدم خونه عینهو این از گور گریخته‌ها افتادم به جون نون و عسل و مربا ناگفته نماند عین بچه‌های پنج ساله تا از آزمایشگاه زدیم بیرون رفتم دوتا سن ایچ آناناس بسیار خنک خریدم که نوش جان و گوارای وجودمان باد و سپس ماشین را روشن نموده تا اندک انرژی جهت فشار دادن کلاچ سفت نکبت مادر مرده داشته باشیم و تا خوده خانه غام غام کردیم. نیشخند

نتیجه گیری اخلاقی: خلاصه که بعد از اون ترور روحی تصمیم گرفتم دیگه هیچ جا عینهو خاک انداز خودمو وسط نیندازم.

+ ولی شمام انقد قشنگ ضایع شدین تو کل عمرتون؟ خدایی عین چی وارفتم‌ها!

+ سوال بعدیم اینه که بعد از دیدن فیلم‌های اجنبی‌ها شمام مثه من جوگیرانه همش باخودتون انگلیسی حرف میزنید یا فقط من این دوشواری رو دارم؟

+22:22: حقیقتا گوشم تیر کشید یه آن. یادم افتاد امروز عصر استاده انقد ولوم صداش بالا بود، حقیقتا کر شدم، کر! خب لامصب یکم اون میکروفونت یا هدفونت یا هندزفریتو فاصله بده از دهن مبارکت. مرسی اه!

۱۴- ایرانسل و از رو نرفتن هایش...
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی